عمرم را سپری کردم
در حالی که در دستی قلم و در دست دیگر کفن داشتم
در دستی کلاشینکف و در دست دیگرم گل سرخ بود
در دستی گذرنامه و حافظهام را
و در دستی دیگر بلیت هواپیما و آرزوهایم را برداشتم
اینک، میخواهم همه این چیزها را به دریا بریزم
و با دو دست
تو را در آغوش کشم
| رقص با جغد / غاده السمان |